این روزا همش حرف از روانشناسی و رفتارشناسی و هزار جور حرف دیگست. راجع به اینکه چطور میشه خوب زندگی کرد، خوب فکر کرد، یا حس خوبی نسبت به مسایل داشت. با این وجود خیلی کم پیدا میشه کسی که خوب زندگی کنه، خوب فکر کنه و یا حس خوبی داشته باشه. ما اونقدر خودمونو سرگرم و پابند چیزای الکی و به درد نخور کردیم و از حقیقت زندگی دور شدیم که هر چی هم دست و پا میزنیم بازم به اون آرامشی که میخواستیم نمیرسیم. تصور غلط ما اینه که فکر میکنیم با چشم دوختن به منظره های قشنگ تو تلویزیون و اینترنت میتونیم به آرامش برسیم یا وقتی اون بازیگر تو فیلم داره به دشمناش پیروز میشه و حین فیلم ما خدا خدا میکنیم بتونه آدمای اطرافشو نجات بده ما هم تو نجات آدما و قهرمانی اون شخص سهیم بودیم. غافلیم از اینکه با دیدن آب تشنگی از بین نمیره. وقتی میشه خوب زندگی کرد که درست زندگی کرد و وقتی میشه خوب فکر کرد که درست فکر کرد و زمانی میشه حس خوبی داشت که فهمید حس واقعی ای که به زندگی معنا میده چیه؟؟ ما همه این فرصتا رو هر روز از همدیگه میگیریم. چون دیگه کسی پابند صداقت نیس، تو فیلما دنبالش میگردیم و چون کسی دیگه حال عاشقی نداره، فقط حرفا و ادعاهای عاشقانه ردیف میکنه. عاشقی قبلترها بیشتر تو عمل بود نه تو حرفای آتیشی و داغ عشقی و عکسای جورواجور زانو بغل کردن و چشم دوختن به غروب.
Design By : Pars Skin |